حضرت امام خميني(س) طي نامهاي وصيت گونه با مضمون اخلاقي- عرفاني و تأكيد اهميت نماز در ترقيات روحاني، با عنوان فرزند برومند خويش حاج سيد احمد خميني (س) موضوعاتي ارزنده، ماندگار و تأثيرگذار را مطرح كردند و كتاب شريف سرالصلوة (معراج السالكين و صلاة العارفين) را به ايشان اهدا كردند. «عزيزم! از جوانى به اندازهاى كه باقى است استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مىرود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مكايد بزرگ شيطان و نفس اماره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيرى مىدهد تا جوانى با غفلت از دست برود، و به پيران وعده طول عمر مىدهد. و تا لحظه آخر با وعدههاى پوچ انسان را از ذكر خدا و اخلاص براى او بازمىدارد تا مرگ برسد، و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مىگيرد».
خداوندا به رحمت خود از لغزشها محفوظش فرما!
در اين نامه عرفاني كه خود وصيتي اخلاقى- عرفانى است و درشب 27 آبان 1365 خطاب به آقاى سيد احمد خمينى نگاشته شده، چنين آمده است:
وصيتى است از پدرى پير كه عمرى را با بطالت و جهالت گذرانده، و اكنون به سوى سراى جاويد مىرود با دست خالى از حسنات و نامهاى سياه از سيّئات، با اميد به مغفرت اللَّه- و رجاء به عفو اللَّه است- به فرزندى جوان كه در كشاكش با مشكلات دهر، و مختار در انتخاب صراط مستقيم الهى- كه خداوند به لطف بىكران خود هدايتش فرمايد- يا خداى ناخواسته انتخاب راه ديگر- كه خداوند به رحمت خود از لغزشها محفوظش فرمايد. فرزندم! كتابى را كه به تو هديه مىكنم شمّه ايست از صلاة عارفين و سلوك معنوى اهل سلوك؛ هر چند قلم خواننده مثل منى عاجز است از بيان اين سفرنامه. و اعتراف مىكنم كه آنچه نوشتهام از حدّ الفاظ و عباراتى چند بيرون نيست، و خود تا كنون به بارقهاى از اين شمّه دست نيافتم.
عنقا شكار كس نشود دام بازگير
پسرم! آنچه در اين معراج است غاية القصواى آمال اهل معرفت است كه دست ما از آن كوتاه است (عنقا شكار كس نشود دام بازگير) لكن از عنايات خداوند رحمان نبايد مأيوس شويم كه او- جلّ و علا- دستگير ضعفا و معين فقراء است. عزيزم! كلام در سفر از خلق به حق، و از كثرت به وحدت، و از ناسوت به ما فوق جبروت است، تا حدّ فناى مطلق كه در سجده اول حاصل شود، و فناى از فناى كه پس از صحو، در سجده دوم حاصل گردد. و اين تمام قوس وجود است مِن اللَّه و الى اللَّه. و در اين حال، ساجد و مسجودى و عابد و معبودى در كار نيست: هُوَ الأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ.
انكار مقامات اهل معرفت نكنى!
پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصيت مىكنم آن است كه انكار مقامات اهل معرفت نكنى، كه اين شيوه جُهّال است؛ و از معاشرت با منكرين مقامات اوليا بپرهيزى، كه اينان قُطّاع طريق حق هستند. فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به درآى كه اين ارث شيطان است، كه به واسطه خودبينى و خودخواهى از امر خداى تعالى به خضوع براى ولىّ و صفىّ او- جلّ و علا- سرباززد. و بدان كه تمام گرفتاريهاى بنى آدم از اين ارث شيطانى است كه اصل اصول فتنه است؛ و شايد آيه شريفه وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّه در بعض مراحل آن، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه كه شيطان بزرگ و جنود آن كه در تمام اعماق قلوب انسانها شاخه و ريشه دارد، باشد. و هر كس براى رفع فتنه از درون و برون خويش بايد مجاهده نمايد. و اين جهاد است كه اگر به پيروزى رسيد همه چيز و همه كس اصلاح مىشود.
حضرت امام خميني(س) طي نامهاي وصيت گونه با مضمون اخلاقي- عرفاني و تأكيد اهميت نماز در ترقيات روحاني، با عنوان فرزند برومند خويش حاج سيد احمد خميني (س) موضوعاتي ارزنده، ماندگار و تأثيرگذار را مطرح كردند و كتاب شريف سرالصلوة (معراج السالكين و صلاة العارفين) را به ايشان اهدا كردند. «عزيزم! از جوانى به اندازهاى كه باقى است استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مىرود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مكايد بزرگ شيطان و نفس اماره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيرى مىدهد تا جوانى با غفلت از دست برود، و به پيران وعده طول عمر مىدهد. و تا لحظه آخر با وعدههاى پوچ انسان را از ذكر خدا و اخلاص براى او بازمىدارد تا مرگ برسد، و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مىگيرد».
خداوندا به رحمت خود از لغزشها محفوظش فرما!
در اين نامه عرفاني كه خود وصيتي اخلاقى- عرفانى است و درشب 27 آبان 1365 خطاب به آقاى سيد احمد خمينى نگاشته شده، چنين آمده است:
وصيتى است از پدرى پير كه عمرى را با بطالت و جهالت گذرانده، و اكنون به سوى سراى جاويد مىرود با دست خالى از حسنات و نامهاى سياه از سيّئات، با اميد به مغفرت اللَّه- و رجاء به عفو اللَّه است- به فرزندى جوان كه در كشاكش با مشكلات دهر، و مختار در انتخاب صراط مستقيم الهى- كه خداوند به لطف بىكران خود هدايتش فرمايد- يا خداى ناخواسته انتخاب راه ديگر- كه خداوند به رحمت خود از لغزشها محفوظش فرمايد. فرزندم! كتابى را كه به تو هديه مىكنم شمّه ايست از صلاة عارفين و سلوك معنوى اهل سلوك؛ هر چند قلم خواننده مثل منى عاجز است از بيان اين سفرنامه. و اعتراف مىكنم كه آنچه نوشتهام از حدّ الفاظ و عباراتى چند بيرون نيست، و خود تا كنون به بارقهاى از اين شمّه دست نيافتم.
عنقا شكار كس نشود دام بازگير
پسرم! آنچه در اين معراج است غاية القصواى آمال اهل معرفت است كه دست ما از آن كوتاه است (عنقا شكار كس نشود دام بازگير) لكن از عنايات خداوند رحمان نبايد مأيوس شويم كه او- جلّ و علا- دستگير ضعفا و معين فقراء است. عزيزم! كلام در سفر از خلق به حق، و از كثرت به وحدت، و از ناسوت به ما فوق جبروت است، تا حدّ فناى مطلق كه در سجده اول حاصل شود، و فناى از فناى كه پس از صحو، در سجده دوم حاصل گردد. و اين تمام قوس وجود است مِن اللَّه و الى اللَّه. و در اين حال، ساجد و مسجودى و عابد و معبودى در كار نيست: هُوَ الأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ.
انكار مقامات اهل معرفت نكنى!
پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصيت مىكنم آن است كه انكار مقامات اهل معرفت نكنى، كه اين شيوه جُهّال است؛ و از معاشرت با منكرين مقامات اوليا بپرهيزى، كه اينان قُطّاع طريق حق هستند. فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به درآى كه اين ارث شيطان است، كه به واسطه خودبينى و خودخواهى از امر خداى تعالى به خضوع براى ولىّ و صفىّ او- جلّ و علا- سرباززد. و بدان كه تمام گرفتاريهاى بنى آدم از اين ارث شيطانى است كه اصل اصول فتنه است؛ و شايد آيه شريفه وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّه در بعض مراحل آن، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه كه شيطان بزرگ و جنود آن كه در تمام اعماق قلوب انسانها شاخه و ريشه دارد، باشد. و هر كس براى رفع فتنه از درون و برون خويش بايد مجاهده نمايد. و اين جهاد است كه اگر به پيروزى رسيد همه چيز و همه كس اصلاح مىشود.