به گزارش «شيعه نيوز»، وقتي بنده دنيا شدي براي رسيدن به آن همه چيز را زير پا خواهي گذاشت از فطرت خدادادي گرفته تا واقعيت هاي و رخدادهاي تاريخي كه همگان ديده، ثبت و ضبط كرده اند.
و اين حال و روز دست اندركاران شبكه هاي فارسي زبان وهابي است. كساني كه براي خوش خدمتي به اربابان خود به هركاري دست مي زنند تا بلكه بتوانند چهره آبا و اجداد اربابانشان را تطهير كنند.
آخرين تحريف تاريخي كارشناس شبكه وهابي نور، با توهين به رسول الله صلي الله و آله و سلم همراه بود.
او براي توجيه جنايت "بستن آب" بر روي زن و بچه كاروان اهل بيت(عليهم السلام) در كربلا به گفته شخصي دروغگو(1) استناد كرده و عنوان داشت:« بستن آب در جنگ به نظر مي رسد كه كار نادرستي نيست، خود پيامبر[صلي الله عليه و آله و سلم] آب را بر مشركين در جنگ بدر بست، براي اينكه دشمن را تحت فشار قرار بدهد[!]»
به كار بردن كلمه «بستن آب» در جنگ بدر نه درباره مسلمانان، و نه درباره كافران صحيح نيست؛ چون موقعيت جغرافيايي منطقه بدر به گونه اي بود كه نه كفار و نه مسلمانان نمي توانستند آب را به روي يكديگر ببندند.
از سوي ديگر در جنگ بدر بستن آب به روي كافران مطرح نبود و امكان نداشت؛ چرا كه مسلمانان با آن تعداد كم و با امكانات ناچيز چگونه مي توانستند نيرو هاي دشمن را در سايه بستن آب، از پاي در آورند.
و اين گونه رفتارها نه تنها از پيامبر كه اسوه خُلق عظيم است بلكه از جوانمردي اعراب جاهليت آن زمان نيز به دور بود.
اصل ماجرا
در كتابهاي تاريخي آمده كه يكي از اصحاب به نام «حباب بن منذر» پيشنهاد كرد كه سپاه اسلام، در كنار نزديك ترين چاه به محل استوار دشمن، مستقر شود و چاههاي ديگر را از بين ببرد . بر سر چاهي كه فرود آمدهاند، حوضي بسازند و پر از آب كنند. آن گاه با دشمن بجنگند و نگذارند دست آن ها به آب برسد.(2) و اين در حد يك پيشنهاد بود و ماند.
ساير دلايل براي رد اين دروغ
اما از نظر ما اين روايت به دلايل زير، نميتواند معتبر باشد:
1)در مكاني كه كفار قريش، مستقر شدند، «عُدْوَةُ القُصْوى» (قسمت بالا) آب يافت ميشد.
2)كفّار قريش، زودتر از مسلمانان، وارد منطقه بدر شدند . منطقي نيست آنان در جايي استقرار يابند كه آب نباشد و اجازه بدهند كه دشمنان آنان، در جايي كه چاههاي آب است، استقرار يابند.(3)
3) ابن اسحاق نقل ميكند كه چون مشركان به سوي حوضي كه مسلمانان درست كرده بودند، رفتند، پيامبر فرمان داد كه بگذاريد از آب استفاده كنند.(4)
4)جلوگيري از استفاده دشمن از آب، با اخلاق و سيره پيامبر و مباني اسلام، منافات دارد.
5) روايت مذكور، مرسل است . فقط نام برخي از راويان در سند ذكر شده است.(5)
پي نوشتها:
1) روايت مورد استناد اين كارشناس را محمد بن حُمَيد (ابن حميد)، ابو عبدالله رازي متوفاي سال 248 هجري( سير أعلام النبلاء، ذهبي، ج 11، ص 506، چاپ: 1413 - 1993، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان.) از سلمه بن فضل رازي ابرش، متوفاي سال 191 هجري(همان، ج 9، ص 50) نقل كرده است. بيش تر رجال شناسان محمد بن حميد را موثق ندانسته اند. برخي او را دروغگو به حساب آوردهاند.(همان، ج 11، ص 503 ـ 505) همچنين سلمه بن فضل را برخي چون نسائي ضعيف شمرده و بخاري درباره وي ميگويد: احاديثي كه نقل كرده، مورد انكار عالمان قرار گرفته است.( همان، ج 9، ص 50؛ لسان الميزان، ابن حجر، ج 3، ص 70، سال چاپ: 1390 - 1971 م، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان)
2) تاريخ طبرى، محمد بن جرير، ج3، ص957، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 122، 1386 - 1966م، ناشر: دار صادر للطباعة والنشر، دار بيروت للطباعة و النشر؛ بلاذري؛ الطبقاتالكبرى، محمد بن سعد كاتب واقدى، ج4، ص 478، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374شُ
3)جعفر مرتضى، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج 5، ص 2910تا293، ناشر دار الحديث، چاپ اول، 1385 ش
4)سيره ابن هشام، ج 2، ص 234؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 123
5)تاريخ طبري
به گزارش «شيعه نيوز»، وقتي بنده دنيا شدي براي رسيدن به آن همه چيز را زير پا خواهي گذاشت از فطرت خدادادي گرفته تا واقعيت هاي و رخدادهاي تاريخي كه همگان ديده، ثبت و ضبط كرده اند.
و اين حال و روز دست اندركاران شبكه هاي فارسي زبان وهابي است. كساني كه براي خوش خدمتي به اربابان خود به هركاري دست مي زنند تا بلكه بتوانند چهره آبا و اجداد اربابانشان را تطهير كنند.
آخرين تحريف تاريخي كارشناس شبكه وهابي نور، با توهين به رسول الله صلي الله و آله و سلم همراه بود.
او براي توجيه جنايت "بستن آب" بر روي زن و بچه كاروان اهل بيت(عليهم السلام) در كربلا به گفته شخصي دروغگو(1) استناد كرده و عنوان داشت:« بستن آب در جنگ به نظر مي رسد كه كار نادرستي نيست، خود پيامبر[صلي الله عليه و آله و سلم] آب را بر مشركين در جنگ بدر بست، براي اينكه دشمن را تحت فشار قرار بدهد[!]»
به كار بردن كلمه «بستن آب» در جنگ بدر نه درباره مسلمانان، و نه درباره كافران صحيح نيست؛ چون موقعيت جغرافيايي منطقه بدر به گونه اي بود كه نه كفار و نه مسلمانان نمي توانستند آب را به روي يكديگر ببندند.
از سوي ديگر در جنگ بدر بستن آب به روي كافران مطرح نبود و امكان نداشت؛ چرا كه مسلمانان با آن تعداد كم و با امكانات ناچيز چگونه مي توانستند نيرو هاي دشمن را در سايه بستن آب، از پاي در آورند.
و اين گونه رفتارها نه تنها از پيامبر كه اسوه خُلق عظيم است بلكه از جوانمردي اعراب جاهليت آن زمان نيز به دور بود.
اصل ماجرا
در كتابهاي تاريخي آمده كه يكي از اصحاب به نام «حباب بن منذر» پيشنهاد كرد كه سپاه اسلام، در كنار نزديك ترين چاه به محل استوار دشمن، مستقر شود و چاههاي ديگر را از بين ببرد . بر سر چاهي كه فرود آمدهاند، حوضي بسازند و پر از آب كنند. آن گاه با دشمن بجنگند و نگذارند دست آن ها به آب برسد.(2) و اين در حد يك پيشنهاد بود و ماند.
ساير دلايل براي رد اين دروغ
اما از نظر ما اين روايت به دلايل زير، نميتواند معتبر باشد:
1)در مكاني كه كفار قريش، مستقر شدند، «عُدْوَةُ القُصْوى» (قسمت بالا) آب يافت ميشد.
2)كفّار قريش، زودتر از مسلمانان، وارد منطقه بدر شدند . منطقي نيست آنان در جايي استقرار يابند كه آب نباشد و اجازه بدهند كه دشمنان آنان، در جايي كه چاههاي آب است، استقرار يابند.(3)
3) ابن اسحاق نقل ميكند كه چون مشركان به سوي حوضي كه مسلمانان درست كرده بودند، رفتند، پيامبر فرمان داد كه بگذاريد از آب استفاده كنند.(4)
4)جلوگيري از استفاده دشمن از آب، با اخلاق و سيره پيامبر و مباني اسلام، منافات دارد.
5) روايت مذكور، مرسل است . فقط نام برخي از راويان در سند ذكر شده است.(5)
پي نوشتها:
1) روايت مورد استناد اين كارشناس را محمد بن حُمَيد (ابن حميد)، ابو عبدالله رازي متوفاي سال 248 هجري( سير أعلام النبلاء، ذهبي، ج 11، ص 506، چاپ: 1413 - 1993، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان.) از سلمه بن فضل رازي ابرش، متوفاي سال 191 هجري(همان، ج 9، ص 50) نقل كرده است. بيش تر رجال شناسان محمد بن حميد را موثق ندانسته اند. برخي او را دروغگو به حساب آوردهاند.(همان، ج 11، ص 503 ـ 505) همچنين سلمه بن فضل را برخي چون نسائي ضعيف شمرده و بخاري درباره وي ميگويد: احاديثي كه نقل كرده، مورد انكار عالمان قرار گرفته است.( همان، ج 9، ص 50؛ لسان الميزان، ابن حجر، ج 3، ص 70، سال چاپ: 1390 - 1971 م، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، لبنان)
2) تاريخ طبرى، محمد بن جرير، ج3، ص957، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 122، 1386 - 1966م، ناشر: دار صادر للطباعة والنشر، دار بيروت للطباعة و النشر؛ بلاذري؛ الطبقاتالكبرى، محمد بن سعد كاتب واقدى، ج4، ص 478، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374شُ
3)جعفر مرتضى، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج 5، ص 2910تا293، ناشر دار الحديث، چاپ اول، 1385 ش
4)سيره ابن هشام، ج 2، ص 234؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 123
5)تاريخ طبري